کد مطلب:77510 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:220

خطبه 026-اعراب پیش از بعثت











و من خطبه له علیه السلام

یعنی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است:

«ان الله بعث محمدا صلی الله علیه و آله نذیرا للعالمین و امینا علی التنزیل»

یعنی به تحقیق كه خدای تعالی فرستاده محمد صلی الله علیه و آله را ترساننده از برای عالمین و امانت دارنده بر تنزیل، یعنی فائده ی فرستادن این است كه خلایق را از عذاب خدا بترساند و آنچه خدا گفته بی خلاف و خیانت به خلق برساند، اگر چه بشارت به ثواب نیز از فوائد بزرگ بعثت است، نهایت چون در راندن به سوی اطاعت ناقص عقلها را تخویف انفع از تبشیر است-[1] چنانكه خصلت بهائم است-اكتفا به انذار شد.

«و انتم معشر العرب علی شر دین و فی شر دار، منیخون بین حجاره خشن و حیات صم»

یعنی و حال آنكه در حین بعثت ای گروه عرب! بر دین بد بوده اید[2] كه شرك و بت پرستی باشد و در سرا و جایگاه بد بودید و فرود می آمدید در میان سنگهای درشت و مارهای گزنده از سنگها و مارهای حسی یا معنوی كه دشمنان سرسخت انسی و ابلیسی باشند.

«تشربون الكدر و تاكلون الجشب»

یعنی می آشامیدید آبهای لجن سیاه را و می خوردید طعامهای ناگوار بی مزه را.

«و تسفكون دماءكم و تقطعون ارحامكم»

یعنی می ریختید خونهای شما را و قطع می كردید ارحام شما را در مخاصمات و جدال.

«الاصنام فیكم منصوبه و الاثام بكم معصوبه.»

[صفحه 240]

یعنی در حالتی كه بتها در میان شما نصب بود، از برای عبادت كردن و گناهان بسته شده بود به شما به عنوان لزوم و بی انفكاك.

و غرض تذكار و انذار ایشان است به بلیاتی كه قبل از بعثت مبتلا بودند و از بركت بعثت رسول صلی الله علیه و آله و هدایت[3] و اطاعت ایشان، نجات یافتن و به استراحت دنیا و آخرت رسیدن، كه شاید متنبه گردند و بفهمند كه قبل از خلافت خلیفه ی امیر بحق، حال ایشان مثل حال اهل جاهلیت بود و الحال وقت اطاعت و نجات ایشان است، نه زمان طغیان و عصیان و الا عقوبات و نكبات جاهلیت قدیم عود بر ایشان خواهد كرد.

و منها

یعنی بعضی از آن خطبه است:

«فنظرت فاذا لیس لی معین الا اهل بیتی، فضننت بهم عن الموت»

غرض ذكر حال شریف ایشان است بعد از وفات پیغمبر صلی الله علیه و آله در امر خلافت كه چون بی اعوان بود، گذشت بر او از ظلم و جور و غصب حق او آنچه گذشت. یعنی پس نگاه و ملاحظه كردم، نبود[4] از برای من معینی و یاوری مگر اهل بیت من، پس بخل ورزیدم به ایشان از موت و راضی نشدم از برای آنها در آن وقت شهادت در جهاد را و چشم بر هم گذاشتم بر درد و اذیت و آشامیدم بر گرفتگی گلو از غصه ی انبوه و صبر و تحمل كردم به گرفتن مجرای نفس از غم و اندوه و به تلخ تر از درخت علقم تلخ از گذران روزگار. و چون كلمات صادقه ی واضحه ی او ناطق بود مجملا بر آنچه بر او گذشته از ظلم و جور و اجبار، پس محتاج به نقل اخبار ناقلین اخبار نشده اكتفا به ترجمه ی كلمات معجز آثار شد.

و منها

یعنی بعضی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است:

[صفحه 241]

«و لم یبایع معاویه[5] حتی شرط ان یوتیه علی البیعه ثمنا»

یعنی مبایعه و معاقده و معاهده در یاری و اطاعت كردن نكرد عمرو پسر عاص با معاویه تا اینكه شرط كرد كه عطا كند و واگذارد به او به ازاء بیعت او ثمن و قیمتی را كه شهر مصر باشد.

«فلا ظفرت ید البائع»

یعنی پس ظفر و پیروزی نیابد دست بایع و فروشنده ی دین به ثمن دنیا كه عمرو باشد، یا دست مشتری و خریدار كه معاویه باشد. و بیع به معنی فروخت و خرید هر دو آمده است. نظر به گرفتن ثمن یدالبایع، باید عمروعاص باشد و نظر به ظفر كه شان و مقصود معاویه مشتری است، باید معاویه باشد و هر دو محتمل است.

«و خزیت امانه المبتاع»

یعنی خوار و رسوا باد امانت مشتری كه معاویه باشد و مراد از امانت[6] او معاقده باشد كه به تقریب عزت و غلبه با عمرو بسته بود، خوار بشود، یعنی سبب خواری و رسوایی او بشود و عكس مطلوبش نتیجه بخشد، یا خوار و رسوا باد امانت عمروعاص بیعت بسته شده با او، كه دین خود را به دنیا بفروشد. و مراد از «امانه المبتاع» عمروعاص باشد یعنی امانت و امین در مشورت، مملكتی كه مبتاع و عقد بیعت بسته شده است با او و معاویه او را امین و نفس امانت خود دانسته و یا امانت از برای مبتاع، یعنی عمروعاص كه امانت و امین بود از برای مبتاع كه معاویه ی مشتری باشد و غرض نفرین است بر آن دو شریر طاغی ملعون.

«فخذوا للحرب اهبتها و اعدوا لها عدتها»

یعنی اخذ كنید و بردارید از برای حرب و جنگ استعداد را[7] یعنی آماده ی حرب باشید و مهیا و آماده بسازید از برای حرب آنچه را كه باید آماده ساخت از برای جنگ از ادوات و آلات و اسلحه، چون ظاهر شد خواندن معاویه مردم شام را به بیعت خود و آوردن

[صفحه 242]

عمروعاص را و با او بیعت كردن، پس ظاهر شد آماده و مهیا شدن او از برای محاربه و مقاتله و امیرالمومنین علیه السلام نیز امر كرد اصحاب خود را به آماده شدن به جهاد فی سبیل الله.

«فقد شب لظاها و علا سناها»

یعنی پس به تحقیق كه افروخته شده آتش حرب و مرتفع و بلند شده روشنایی آتش حرب.

«و استشعروا الصبر فانه ادعی الی النصر»

یعنی و شعار خود سازید و علامت و لازم خود گردانید صبر و طاقت در محاربه را، از جهت اینكه صبر خواننده تر است مرد را به سوی نصر و غلبه، یعنی داعی و سبب است از برای نصرت و غلبه ی بر خصم.

[صفحه 243]


صفحه 240، 241، 242، 243.








    1. چ: نفع آن بیشتر است.
    2. ن و چ: بودید.
    3. چ: هدایت او.
    4. ن: نبودم.
    5. در نسخه های دیگر نهج اسم «معاویه» نقل نشده است.
    6. اصل و ن: مراد امانت.
    7. اصل و ن: استعداد.